رفتیم شیراز(اولین روز تلاش پسرم)
امروز 11 مهر 1391 وقتی صبح پسرم از خواب بیدار شد و میخواستم مامی شو عوض کنم وقتی وارد اتاق شدم پسر گلم رو دیدم که تا نصفه بر گشته بود و میخواست روی شکم بخوابه اینقدر ذوق کردم که نگو فقط دستش زیر شکمش گیر کرده بود که کمکش کردم بعد هم اینقدر خوشحال شد که دلش نمیخواست بر گرده انشالله زودتر روی پاهای خودت بایستی مامان طلا خیلی دوست داریم بووووووسسسسس
با مامانی رفتیم شیراز جایی که مامان متولد شده کلی خوش گذشت رفتیم مهمونی رفتیم خرید روز آخرم رفتیم پارک خیلی خوب بود
اینجا هم با مامانی و خاله جونم اومدیم پارک به به چه هوای خوبی این اولین سفر من با مامانی بود چون بابایی کار داشت نتونست باهامون بیاد .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی