دانیال جون نفس مامان و بابادانیال جون نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

مسافرت به شیراز

اینجا رفتیم عروسی و کلی دست زدیم بعد از عروسی هم روی شکم راحت خوابیدم البته مامانی حواسش بهم هست که بتونم نفس بکشم فرداش کارامونو کزدیم با مامان جون و خاله جون رفتیم بازار کلی برام خرید کردن اینم چند تا عکس یادگاری مامان جون و بابا جون خیلی دوستم دارن همیشه هوامو دارن اینم عکس از چهار نسل :من و مامانی و مامان جون و عزیزی (مادربزرگ مامانی) همشون دوستم دارن وقتی میاییم شیراز همه به دیدنم میان و حسابی با هم خوش می گذرونیم                            همتونو دوست دارم یه بوس آبدار واسه...
25 آبان 1391

موتور سواری

امروز با بابایی تمام بالکن و پارکینگ و شستیم بعدش هم رفتیم  سراغ موتور قشنگ بابا فرزاد و کلی روش بازی کردم من عاشق موتور بابایی هستم امروز تولد مادر بابا فرزاد هست لباسامونو پوشیدیم و رفتیم خونه عمه فرزانه .همه جمع بودن .بعدش اونو غافلگیر کردیم .کلی تولد تولد مبارک گفتیم . خوش گذشت .جاتون سبز   ...
15 آبان 1391

رفتیم شیراز(اولین روز تلاش پسرم)

امروز 11 مهر 1391 وقتی صبح پسرم از خواب بیدار شد و میخواستم مامی شو عوض کنم  وقتی وارد اتاق شدم پسر گلم رو دیدم که تا نصفه بر گشته بود و میخواست روی شکم بخوابه  اینقدر ذوق کردم که نگو فقط دستش زیر شکمش گیر کرده بود که کمکش کردم بعد هم اینقدر خوشحال شد  که دلش نمیخواست بر گرده انشالله زودتر روی پاهای خودت بایستی مامان طلا خیلی دوست داریم بووووووسسسسس   با مامانی رفتیم شیراز جایی که مامان متولد شده  کلی خوش گذشت  رفتیم مهمونی  رفتیم خرید  روز آخرم رفتیم پارک خیلی خوب بود اینجا هم با مامانی و خاله جونم اومدیم پارک  به به چه هوای خوبی این اولین سفر من با مامانی بود چون بابای...
24 مهر 1391

سومین ماهگرد دانیال جون

عزیز دلم سومین ماهگرد تولدت مبارک . باورمون نمیشه که فینگیلی مون سه ماهش شده .مامانی ماشااله داری واسه خودت مردی میشی . یادت باشه مامان و بابا ثانیه ثانیه عمرت رو میشمارن تا روزی که اونقدر بزرگ بشی و مایه افتخار خانوادت . و شاید روزی  برسه که نه چشمانمان سویی داشته باشد برای نگاه کردن به دلبندمان و نه توانی که در برابرت بیاستیم . و شاید آن روز نوبت شماست که برای پدر و مادرت تولدشان را تبریک بگویی. شاد و پیروز باشی .بوووووووووووووووسسسسسسسسسس چقدر ناز لالا کردی امروز لثه هات خیلی اذیتت کرد به قول معروف میخواد کرسی ببنده اینقدر آب از دهنت اومد که مجبور شدم پیش بندتو ببندم بعد هم می می خوردی و با کلی ناله خوابیدی خدا کنه زو...
10 مهر 1391

تولدت مبارک مامان جون شیرازی

امروز ٣١/٠٦/١٣٩١ روز تولد مامان جونم هست اونا شیرازن و ما بوشهر . همدیگر رو نمی بینیم ولی از اینجا میگم مامان جون تولدت مبارک. دوست دارم و می بوسمت انشااله هزار سال زنده باشی و سایه شما و بابا جون و خاله جون همیشه بالای سرمون باشه. مامان مرضیه و بابا فرزاد هم تبریک میگن . بوووووسسسسسسسسسسسسسس این دسته گل رو از طرف من قبول کن                                                     ...
1 مهر 1391

ماشین سواری و تاب بازی

تاب بازی و ماشین سواری چه با حاله امروز توی صندلی ماشین نشوندمت و رفتیم بیرون اینقدر کنجکاوانه به اطرافت نگاه می کردی که نگو می بوسمت پسر گلم بووووس امروز مامان جون شیرازی بعد از چند روز که به دیدنمون اومده بود داره برمی گرده شیراز و آقا دانیال خیلی ناراحته و تو فکره که بازم تنها شدم بازم با بابا جون و خاله جون بهمون سر بزنید                                                 ...
29 شهريور 1391